خورشيد بى‏غروب

نويسنده:محمد ميانجى

غيبت چيست؟

1 - معناى غيبت

غيبت‏به معناى پوشيده و مستور بودن است. هر گاه شخصى از بين جمع پنهان شود، واژه غيبت در مورد او به كار برده مى‏شود. «الغيب: كل ما غاب عنك.» (2) پنهان ماندن فرد به دو صورت رخ مى‏دهد: غيبت واقعى و غيبت ظاهرى. در صورت اول جسم فرد از بين جمع پنهان است و در صورت دوم شخص به طور ناشناس در جمع است اما چون او را نمى‏شناسند، تصور مى‏كنند كه غايب است.

2 - امكان وقوع

غيبت‏به هر دو صورت امكان‏پذير است و بارها در طول تاريخ رخ داده است. از جمله مى‏توان به غيبت‏حضرت ادريس صالح، موسى، ابراهيم، نوح، سليمان عليهم السلام اشاره كرد.
ملا محسن فيض كاشانى در اين باره مى‏نويسد: «بسيارى از پيامبران غيبت‏هاى طولانى و عمرهاى دراز داشته‏اند ...». شيخ صدوق نام بعضى از آنان را در كتاب «اكمال الدين و اتمام النعمة‏» آورده است. (3)
درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏توان به تفسير آيه كريمه: «و اذا قرات القرآن جعلنا بينك و بين الذين لا يؤمنون بالاخرة حجابا مستورا» (4) اشاره كرد كه خداوند پيامبر صلى الله عليه و آله را در هنگام قرائت قرآن از چشم ابوسفيان، نضر بن حارث، ابوجهل، حمالة الحطب و ... پوشيده مى‏داشت و آنان با اين كه از كنار حضرت مى‏گذشتند، او را نمى‏ديدند. (5)

3 - غيبت‏حضرت مهدى (عج)

خبر غيبت‏حضرت مهدى (عج) از زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله به مسلمانان گوش‏زد مى‏شد (6) و ائمه عليهم السلام به آن، اهميت ويژه‏اى مى‏دادند. چنان كه موضوع غيبت آن حضرت و ظهور وى مورد اتفاق مسلمانان قرار گرفته است. (7) امام حسن عسكرى عليه السلام هم در همين راستا اعلام فرمود:
«ان ابنى هو القائم من بعدى و هو الذى يجرى فيه سنن الانبياء: بالتعمير و الغيبة حتى تقسوا القلوب لطول الامد و لا يثبت على القول به‏الا من كتب الله عز و جل فى قلبه الايمان و ايده بروح منه; (8) همانا فرزندم همان قائم بعد از من است و اوست كه سنت‏هاى پيامبران عليهم السلام (مثل) عمر طولانى و غيبت در موردش جارى مى‏شود. تا دل‏هايى بخاطر طولانى بودن مدت غيبت‏سخت مى‏شود و در اعتقاد به او، پا برجا نمى‏ماند مگر كسى كه خداوند ايمان را در قلبش قرار داده و او را به روحى از خودش مؤيد كرده باشد.»
در اين حديث نيز به غيبت پيامبران اشاره شده است و گوياى اين است كه غيبت از سنت‏هاى الهى است.

مراحل غيبت

غيبت‏حضرت مهدى (عج) به دو مرحله: «صغرى‏» و «كبرى‏» تقسيم مى‏شود، غيبت صغرى از سال 260 ه. ق (سال شهادت امام حسن عسكرى عليه السلام) آغاز و در سال 329 ه. ق پايان يافت و از آن پس غيبت كبرى آغاز شد.
غيبت صغرى 69 سال و شش ماه و پانزده روز طول كشيد و از نظر شعاع فراگير نبود، (9) بلكه كسانى (نواب خاص) بودند كه با امام (عج) تماس مستقيم داشتند. (10)
لازم به ذكر است‏برخى آغاز غيبت صغرى را از هنگام تولد امام زمان (عج) مى‏دانند. با اين فرض طول غيبت صغرى 75 سال خواهد شد. بعد از آن غيبت كبرى آغاز شد كه پايان آن نامشخص و از حيث‏شعاع فراگير است.
امام صادق عليه السلام در اين باره مى‏فرمود: «حضرت قائم (عج) دو غيبت دارد: يكى طولانى و ديگرى كوتاه‏». (11)

چرا غيبت؟

علت اصلى غيبت‏براى بشر پوشيده است چنان كه عبدالله بن فضل هاشمى روايت كرده است كه از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: «صاحب امر غيبتى دارد كه ناچار از آن است، به طورى كه اهل باطل در آن ترديد مى‏كنند. پرسيدم: «يابن رسول الله! چرا غيبت مى‏كند؟» فرمود: «به علتى كه به ما اجازه نداده‏اند آشكار كنيم.» پرسيدم: «حكمت آن چيست؟» فرمود: «همان حكمتى كه در غيبت‏سفيران و حجت‏هاى پيش از او بوده است. حكمت غيبت ظاهر نمى‏شود، مگر بعد از آمدن خود او. چنان كه كمت‏سوراخ كردن كشتى، كشتن بچه و تعمير ديوار توسط خضر براى حضرت موسى معلوم نشد، مگر وقتى كه خواستند، از هم جدا شوند.» (12) براى درك لزوم غيبت‏بايد ضرورت وجود امام درك شود.

چرا وجود امام ضرورى است؟

آن گونه كه گفتيم دليل و حكمت غيبت تنها بعد از پايان آن روشن خواهد شد.
با اين وصف مى‏توان با طرح لزوم وجود امام توضيح داد كه چه زمينه‏ها و مبانى‏اى منجر به غيبت امام و نه حذف او از ميان مخلوقات مى‏شود;

1 - خدا فياض است

همه هستى، از ذرات تا كهكشان‏ها تماما به فعل خداوند تحقق يافته‏اند و خداوند همه را آفريده و هستى داده است. بنابراين هستى بخش (فيض تكوينى) خداست. همين طور خداوند بشر را از طريق تشريع قوانين و تعيين احكام به صراط مستقيم هدايت مى‏كند (فيض تشريعى). خداوند هم خالق است هم رب. (13)

2 - واسطه براى فيض رسانى

مى‏دانيم كه عالم ما، جهان سبيت است و هر چيزى براساس وسايط مخصوص خود وجود مى‏يابد و دوام مى‏آورد، در نظام حكيمانه پروردگار وسايطى براى اين فيض رسانى برگزيده شده‏اند كه اولياى خدا هستند. اين اشخاص در هر دو زمينه (تكوينى و تشريعى) سبب فيض خدا هستند و خداوند «وجود بخشى‏» و «هدايت‏بخشى‏» را از طريق آن‏ها به موجودات ديگر مى‏دهد. لذا درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله (المفوض اليه دين الله) وارد شده است.

3 - قطع فيض با نبودن ولى الله (واسطه)

اگر ارتباط بخشى بين خدا و خلق (در هستى بخشى و هدايت دهى) به هر دليل از بين مخلوقات حذف شود، ارتباط نيز از بين مى‏رود و فيض الهى، ديگر مجراى نزولش را از دست مى‏دهد. اين است معناى «لو لا الحجة‏لساخت الارض باهلها; اگر حجت‏خدا نباشد، زمين اهلش را فرو مى‏برد».

4 - ولى الله تا آخر جهان باقى است

خداوند طبق اراده خود مجرايى براى ارتباط با مخلوقات در نظر گرفته است و تا موجودات هستند، اين وسيله و مجرا نيز پايدار است و امكان دوام مخلوقات بدون ولى الله امكان ندارد، پس تنها زمانى كه جهان به پايان برسد، مى‏توان نبود او را تصور كرد.

غيبت تنها گزينه ممكن

با توجه به آنچه ياد شد، در صورتى كه حضور آخرين ولى خدا و واسطه فيض خدا در بين مخلوقات امكان‏پذير نبود، چه بايد كرد؟ اولين و ساده‏ترين پاسخ اين است كه او هم همانند ديگر پيامبران به طور طبيعى از بين مخلوقات حذف شود و به شهادت برسد، اما اين فرض صحيح نيست زيرا با حذف امام، زمين بدون حجت و بدون واسطه و رابطه فيض مى‏شود كه مخالف خواست و اراده خداوند است.
پاسخ ديگر اين است كه اگر امام امكان حضور در بين مخلوقات را نداشت، به طور ظاهرى از ديده آن‏ها پنهان شود. به اين ترتيب هم مجرا و رابط فيض زنده مى‏ماند و هم در برابر موانع حضور چاره‏اى انديشيده مى‏شود و اين است معناى خورشيد پشت ابر كه در روايات آمده است. (14)

يك نكته

با توجه به موضوع مجراى فيض بودن به اين نتيجه مى‏رسيم كه غيبت‏حجت‏خدا، غيبت كلى نيست، بلكه اين عدم حضور جزئى است; يعنى، غيبت عدم حضور در يك شان از شئون ولايتى است و آن معاشرت با مردم و هدايت مستقيم اجتماع بشرى و تشكيل حكومت اسلامى است.
اما در شؤون ديگر حاضر و فعال است. پس غيبت در همه شؤون براى ولى خدا و خليفه او معنا نخواهد داشت. لذا در يكى از زيارت‏هاى امام عصر مى‏خوانيم: «السلام عليك يا حجة الله التى لا تخفى.»

موانع حضور

بى‏گمان با مطالعه مطالب قبل اين سؤال پيش مى‏آيد كه آيا به راستى موانعى براى ادامه حضور امام در جامعه وجود داشت؟ آن موانع چه بود؟ آيا هنوز هم موانع استمرار دارد؟ چه زمان برطرف خواهد شد؟ و ... .
مراجعه به تاريخ نشان مى‏دهد كه موانعى براى حضور حضرت بود. از قبيل:
1 - تهديد و اقدامات زورمندان عليه امام
2 - نداشتن يار و ياور و قدرت مردمى لازم
3 - نبود آمادگى و رشد كافى در مردم براى تحمل اصلاحات وى و ... كه تا كنون نيز اين موانع به قوت خود باقى است.

1 - تهديدها و ترس از مرگ

زراره مى‏گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: براى قائم پيش از آن كه قيام كند، غيبتى است. عرض كردم براى چه؟ فرمود: براى آن كه از كشته شدن بيم دارد. (15)
اين مساله يعنى، احتمال قتل، هم با حدوث غيبت و هم با بقا و استمرار آن ارتباط دارد.
در مورد اول كافى است‏بدانيم بنى عباس چون مى‏دانستند در خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله و از فرزندان على و فاطمه عليها السلام شخصيتى پيدا خواهد شد كه حكومت جباران و مستبدان به دست او برچيده مى‏شود و او فرزند حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام است، در مقام كشتنش برآمدند; همانطور كه فرعون نسبت‏به حضرت موسى عليه السلام رفتار كرد. ولى به خواست‏خداوند آن حضرت محفوظ ماند و بر حسب ظاهر جنگ‏هاى داخلى و شورش صاحب الزنج، آن‏ها را از تعقيب اين موضوع بازداشت. (16)
شيخ طوسى به اين حقيقت تصريح و تاكيد دارد: او مى‏نويسد: «هيچ علتى مانع از ظهور آن حضرت نيست جز اين كه مى‏ترسد كشته شود; زيرا اگر جز اين بود، جايز نبود كه پنهان شود. بلكه ظاهر مى‏گشت و هرگونه ناراحتى و آزارى را متحمل مى‏شد; زيرا مقام رفيع امامان و انبياى عظام و بزرگوارى آن‏ها به واسطه ناملايماتى بود كه در راه دين خدا متحمل مى‏شدند.» (17)
متاسفانه گاه اين تهديدها از سوى نزديك‏ترين اشخاص به حضرت بود، از جمله آن‏ها: جعفر كذاب، عموى امام، بود. بعد از آن كه امام عليه السلام در جريان نمازگزاردن بر امام حسن عسكرى عليه السلام جعفر كذاب را عقب زد و خود نماز را بر پدرش اقامه فرمود ...، جعفر نزد معتمد خليفه رفت و واقعه را به او شرح داد.
اما در مورد دوم; يعنى، نقش ترس از كشته شدن و تهديدها در استمرار غيبت‏به فرازى كوتاه از كتاب امامت و مهدويت اشاره مى‏كنيم: «بيان ارتباط بقاى غيبت‏با خوف از قتل اين است كه اگر چه خداوند متعال قادر است در هر زمان آن حضرت را ظاهر و به طور قهر و غلبه بر تمام ملل و حكومت‏ها (پيش از فراهم شدن اسباب) غالب سازد ولى چون جريان اين جهان را خداوند بر مجراى اسباب و مسببات قرار داده، تا اسباب چنان ظهورى فراهم نشود، قيام آن حضرت به تاخير خواهد افتاد و اگر پيش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود، از خطر قتل مصون نخواهد ماند.» (18)

2 - نداشتن يار و ياور

چنانچه امام در برابر تهديدها و اقدامات سبوعانه خلفا و دشمنان از ابزار حمايت مردمى برخوردار بود، بى گمان دست‏به قيام مى‏زد و خلفا را ساقط مى‏نمود ولى واقعيت چنين نبود و مردم تحت فشار نمى‏توانستند از امام دفاع كنند و يا به دليل مطامع و خواهش‏هاى نفسانى از وى اطاعت نمى‏كردند.
محقق طوسى مى‏نويسد: «همان طور كه دانستى، سبب غيبت نمى‏تواند از سوى خداى سبحان و خود امام باشد، بلكه از مكلف‏ها (مردم) است و آن خوف غالب و تمكين نداشتن مردم از امام است و هر موقع اين سبب زايل شود، ظهور واجب مى‏شود.» (19)
بنابراين اگر مردم به يارى او مى‏شتافتند و از اوامرش اطاعت مى‏كردند، زمينه‏اى براى غيبت نمى‏ماند و امام به دست همان مردم، براى همان مردم حكومت اسلامى ايجاد مى‏كرد. ولى چنين نشد و آن مردم (اعم از قدرتمندان و توده‏ها) حاضر به قبول رهبرى او نشدند. محقق طوسى در اين باره در تجريد الاعتقاد، مى‏نويسد: «اصل وجود امام لطف و تصرف او لطف ديگر است، اما نبودنش از ماست.»

3 - آماده نبودن ملت‏ها

در حقيقت ريشه علل ياد شده به اين موضوع منتهى مى‏شود و اين آمادگى به مرور زمان به دست‏خواهد آمد. آن وقت است كه ديگر موانع، معنايى نخواهند داشت. مى‏دانيم كه امام زمان (عج) به دنبال يك اصلاح همه جانبه و قاطع است و تمام انحرافات را تصحيح مى‏كند. هر آنچه را كه دشمنان دين سامان داده‏اند، باطل مى‏كند; احكام متروك اسلام را زنده مى‏سازد; به دين مهجور رسميت مى‏دهد; صاحب منصب‏ها و كارگزاران را شديدا مواخذه مى‏كند; با اهل گناه و ظلم هيچ نوع سازشى نشان نمى‏دهد; حكومت جهانى اسلامى تشكيل مى‏دهد و در يك كلام در هيچ جنبه از اصلاحات خود مسامحه نخواهد كرد و براساس حقايق، عمل كرده، از روى ظواهر حكم نخواهد داد، روشن است كه تحمل چنين حكومت اصلاحگرى، فكر و انديشه‏اى والا مى‏خواهد. اگر امام بدون ايجاد چنين آمادگى اجتماعى، روانى بخواهد انقلابى اصلاحگر به راه اندازد، همان بلايى بر سرش مى‏آيد كه بر سر شهيد اصلاحات، اميرمؤمنان عليه السلام آمد. و حكمت‏خدا چنين سرنوشتى را براى آخرين امام نمى‏خواهد. بنابراين تا ايجاد چنين شرايطى امام (عج) ظهور نخواهند كرد.
اين آمادگى چگونه ايجاد خواهد شد؟ هرگاه ملل جهان بفهمند هيئت‏هاى حاكم از عهده اداره امور برنمى‏آيند و فساد در همه مظاهرش آنان را به ستوه آورده است آن گاه است كه مردم به ستوه آمده به دنبال جهانى خالى از ظلم و فساد و مملو از عدل و انصاف برخواهند آمد و حاضر خواهند شد براى چنين اصلاحى هزينه لازم را بپردازند. از اين رواست كه مى‏بينيم در دوره غيبت چنين ناهنجارى‏ها رخ مى‏دهد. تنها به يك روايت از امام صادق عليه السلام درباره هجوم اين مظاهر مى‏پردازيم: امام به يكى از يارانش درمورد هجوم مظاهر فساد در اين دوره فرمود: «حق بميرد و طرفدارانش نابود شوند; ظلم و ستم فراگير شود; قرآن فرسوده و بدعت‏هايى از روى هوا و هوس در آن وارد شود; دين خدا تو خالى شود، همانند ظرفى كه واژگون شود; طرفداران و اهل باطل بر اهل حق مقدم شوند; كارهاى بد آشكار و از آن‏ها نهى نشود و بدكاران بازخواست نشوند; مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا كنند; افراد با ايمان سكوت كرده و سخنشان را نپذيرند; شخصى بدكار دروغ گويد و كسى دروغ و نسبت نارواى او را رد نمى‏كند; بچه‏ها به بزرگ‏ها احترام نمى‏گذارند; قطع پيوند خويشاوندى مى‏شود; بدكار را ستايش كنند و او شاد شود و سخن بدش به او برنگردد; نوجوانان پسر همان كنند كه زنان كنند; زنان با زنان ازدواج كنند; انسان‏ها اموال خود را در غير اطاعت‏خدا مصرف كنند و كسى مانع نشود; كسى كه امر به معروف كند، خوار و ذليل مى‏شود; بدعت و زنا آشكار مى‏شود; حلال حرام و حرام حلال مى‏شود; دين براساس ميل اشخاص معنى شود و كتاب خدا و احكام آن تعطيل گردد ; جرات بر گناه آشكار شود و ديگر كسى براى انجام آن منتظر تاريكى شب نشود; سردمداران به كافران نزديك و از نيكوكاران دور شوند; واليان در قضاوت رشوه بگيرند; پست‏هاى مهم واليان براساس مزايده باشد نه شايستگى; مرد به خاطر همبسترى با همسران خود مورد سرزنش قرار گيرد; زن بر شوهر خود مسلط شود و كارهايى كه مورد خشنودى شوهر نيست انجام دهد و به شوهرش خرجى دهد; نزديكترين اشخاص به فرمانداران كسانى هستند كه به خانواده عصمت ناسزا گويند; سلطان به خاطر كافر شخص مومن را تحقير كند; نماز را سبك بشمارند; بر سر كسب‏هاى حرام آشكارا رقابت كنند; مردم جز از سرمايه‏دارها تبعيت نكنند; زن‏ها بر مسند نشينند و هيچ‏كارى جز خواسته آن‏ها پيش نرود و فرمانروايان ميراث مستضعفان را در اختيار بدكاران قرار دهند ...» (20)
آرى تنها بعد از سرخوردگى ملت‏ها از اين پليدى‏هاست كه آمادگى در آن‏ها ايجاد شده و زمينه حضور فراهم مى‏آيد.

پى‏نوشت:

1) خوشه‏هاى طلايى، محمد على مجاهدى، ص 33 (فروغى بسطامى).
2) الصحاح، جوهرى، ج 1، ص 196.
3) علم اليقين فى اصول الدين، ج 2، چاپ قم، ص 797; خورشيد مغرب، ص 170.
4) اسراء/ 45 - «و هنگامى كه قرآن مى‏خوانى، ميان تو و آن‏ها كه به آخرت ايمان نمى‏آورند، حجاب ناپيدايى قرار مى‏دهيم‏».
5) تفسير مجمع‏البيان، مجلد 3، ص 645. نمونه ديگر مربوط به شب هجرت به مدينه است. سيره ابن هشام، ج 2، ص 95.
6) سوگند به خدايى كه مرا براى بشارت برانگيخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدى كه به او مى‏رسد، غايب مى‏شود. به طورى كه بيشتر مردم مى‏گويند خدا به آل محمد احتياجى ندارد و ديگران در اصل تولدش شك مى‏كنند ... اثبات الهداة، ج 6، ص 386.
7) شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحديد، ج 2، ص 535; منتخب الاثر، ص 3-5.
8) بحارالانوار، ج 51، ص 224.
9) خورشيد مغرب، ص 43.
10) 1 - عثمان بن سعيد خدرى تا سال 300 ه. ق 2 - محمد بن عثمان تا سال 304 يا 305 ه. ق 3 - حسين بن روح نوبختى تا سال 326 ه. ق 4 - و على بن محمد سمرى تا سال 329 ه. ق.
11) بحارالانوار، ج 52، ص 155.
12) كمال الدين و تمام النعمة، ص 482.
13) خورشيد مغرب، ص 180.
14) نهج‏البلاغه، صبحى صالح، خطبه 150، ص 208، و الذى بعثنى بالنبوة انهم لينتفعون به و يستضيئون بنور ولايته فى غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب. ينابيع الموده، ج 3، ص 170 و از زبان امام زمان، كمال الدين، ص 485.
15) كمال الدين، ص 342.
16) امامت و مهدويت، ج 3، ص 134.
17) مهدى موعود، ترجمه و نگارش على دوانى، ص 852.
18) امامت و مهدويت، ج 3، ص 136.
19) همان، ص 149، نقل از رساله امامت طوسى، چاپ 1335 تهران، فصل 3، ص 25.
20) بحارالانوار، ج 52، ص 260 از 108 مورد تنها 32 مورد نقل شد.